پرستار معنی2021-06-27

معنی پرستار فرهنگ فارسی معین

دختر یا پسر که از غلام و بنده و کنیز متولد شده باشد. شغل و عمل پرستار.۲. مراقبت کردن از شخصی که توانایی انجام کارهای روزمرۀ خود را ندارد. محلی در آموزشگاه‌ها و سربازخانه‌ها که بیماران همان مکان را در آنجا معالجه و پرستاری کنند. فرهنگ لغت حاضر توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی در اختیار سایت واژه یاب قرار گرفته است. پرستارمانند؛ مانند پرستار.۲.

مانند غلام و برده. کاربر عزیز نسخه جدید واژه‌یاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین می‌گردد. غلام زاده ، کسی که پدر و مادرش غلام و کنیز بوده باشند.

با رعایت این نکات می‌توانید به شکل صحیح و مؤثری از کلمه "پرستار" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. [ پ َ رَ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) خدمتکاری . (فهرست شاهنامه ٔ ولف ). [ پ َ رَس ْ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دارالفقراء. دارالمساکین .

|| جائی به مدارس و سربازخانه ها که بیماران همان بنگاه را در آن پرستاری کنند. (فرهنگستان ) . (پَ رَ) [ په . ] (ص فا.) 1 - خدمتکار، خادم . 2 - غلام ، کنیز. 3 - کسی که خدمت بیماران می کند.


سایت منبع